نظر داود ذوالفقاری برای کتاب ذهن شما دوست شما نیست

حالا که به گذشته‌ام نگاه می‌کنم تمام مشکلات و گرفتاریهای خودم و از دست دادن تمام فرصتهای زندگیم را که اینهمه درد و رنج و حسرت به بار آورد برایم فقط و فقط مسئولش خودم بودم که کاملا اسیر ذهنی شدم که خطرناکترین دشمن من بود هر بار خواستم کاری را شروع کنم یا تغییری در مسیر زندگیم بدهم همیشه بشدت منو از عواقبش ترساند وهمیشه این توهمات را به خورد من داد که هیچ راهی برای من وجود ندارد ولی الان که به گذشته نگاه میکنم حتی بدترین شرایط من یک فرصت ایده ال برای پیشرفت و قوی شدن من بود فقط کافی بود اقدام میکرد