نظر سما جعفری برای رمان دروغی که تمام زندگیم بود

رمان دروغی که تمام زندگیم بود
سما جعفری
۱۴۰۳/۱۱/۱۱
10
شالوده ی داستان که عاشقانه و کلیشه ای هست. دو مامور که اصلا معلوم نیست چه شغلی دارند، پلیس هستند، مامور مخفی هستند، برای اطلاعات کار میکنند یا جای دیگه. فقط میگند در یک سازمان کار میکنند که اون هم معلوم نیست چه سازمانی ولی در حد مامورهای سیای آمریکا خفنند. بعد معلوم میشه اون سازمان غیردولتی هست و مشغول خرابکاری مگه میشه تا مدت طولانی سازمانی غیردولتی با اونهمه کارمند لو نرفته باشه و فقط چند نفر مطلع باشند کارشون چیه و بقیه همه فریب خورده باشند. شخصیت سپیتا تنها شخصیتی بود که دربارش خیلی توضیح داده بودند ولی اصلا نرمال نبود و اوایل بیخودی با همه دعوا داشت. رابطه عاشقانه هم که خیلی سریع شکل گرفت، در حالی که مثلا سپیتا با هیچکس به راحتی ارتباط برقرار نمیکرد. به شخصیتهایی مثل دریا، آتوسا و چند نفر دیگه فقط چند بار اشاره شد و حضورشون اصلا لزومی نداشت یا باید بهشون بیشتر پرداخته میشد و بابت حضورشون دلیلی ارائه میشد. با وجود رابطه ی عمیق سپیتا با ماکان و والدینش، در طول رمان حتی یک تماس تلفنی هم نداشتند و نامزدی و عروسی بدون حضور اون ها برگزار شد! اسم ها همه ایرانی ولی سنگین و غیررایج بود. استفاده از لفظ اهورا به جای خدا هم عجیب بود. اول خیال کردم اهورا اسم شخص هست و بعد فکر کردم شاید سپیتا زرتشتی باشه که هیچ اشاره ای به این قضیه هم نشده بود. مکان ها و روابط شخصیتها هم که مدام فضای کشورهای خارجی رو تداعی میکرد و اصلا به ایران شباهتی نداشت. غلط های املایی و اصطلاحی هم خیلی زیاد بود و بعضی جملات خیلی تکرار شده بود که خسته کننده بود. مثلا جمله ی «سلام توهم»... فقط میتونم بگم برای سرگرمی بد نیست.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.