نظر سما جعفری برای کتاب شیدایی

شیدایی
سما جعفری
۱۴۰۳/۱۱/۰۶
01
اول این که من با خوندن اسم رمان و شخصیت دختر داستان که هم معنی بودند، فکر کردم این رمان درباره ی شخصی با بیماری دوقطبی باشه. بعد دیدم که ظاهرا اینطور نیست و ظاهرا نویسنده فقط به خاطر اینکه اسم خودشون شیدا هست، این اسم رو گذاشتند! کسی که داستان روانشناختی مینویسه باید لااقل یک سری اطلاعات پایه درباره ی بیماری های روانی داشته باشه. یه جا اشاره کرده بودند به بیماری دوشخصیتی بهروز (بگذریم که اصلا بهروز در داستان حضور نداشت) و گفته بودند روح پدربزرگش پس از مرگ وارد بدن اون شده. اگر در گوگل هم سرچ کنید که ساده ترین و در دسترس ترین روش تحقیق هست، میبینید که کاملا اشتباهه و وارد شدن روح مردگان در کالبد مردم اصلا ارتباطی به این بیماری نداره. تحقیقات مانیا و نوشتن پایان نامه هم که خیلی سریع تموم شد، حتی با وجود این که مدتی هم در بیمارستان بستری شده بود. ضمنا مانیا دانشجوی ارشد روانشناسی بود ولی زمانی که روانپزشک گفت باید بستری بشه، گفت مگه من دیوونم؟ واقعا همچین طرز تفکری از جانب یک روانشناس عجیب و بعیده. علت جدایی مانیا و حامد اصلا مسخره نبود، حامد میخواست وانمود کنه به جدا شدن و همین بعد از مدتی قطعا منجر به جدایی واقعی میشد. مادر حامد با اونهمه اصرار برای جدایی چطور یکدفعه ۱۸۰ درجه تغییر کرد؟ چرا نقش پدر مانیا در این گیر و دار اینقدر کمرنگ بود؟ اما با اینهمه نکته ای که خیلی خوب توی این رمان نشون داده شد، طرز فکر غلط جامعه ما درباره بیماریهای روحی و واکنش بسیار بد در اینجور موارد هست. گرچه شخصیت پردازی ها بسیار ضعیف بود و روند داستان خیلی یکنواخت. پایان داستان هم خیلی سریع و عجولانه جمع شد و به اصطلاح سر هم بندی شده بود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.