نظر محمدرضا برای کتاب صوتی ماجرای سبزک جان و فیروز خان

ماجرای سبزک جان و فیروز خان
محمدرضا
۱۴۰۳/۱۱/۰۶
10
فاطمه سادات حسینی در کتاب صوتی ماجرای سبزک جان و فیروز خان داستانی از فیروز و طوطی اش سبزک را برای ما نقل کرده است سبزک یک طوطی با بالهای سبزرنگ و منقاری نارنجی است. سبزک از همان روزهای اول تولد فیروز و همان اولین قدم ها و اولین کلمات همراه فیروز بوده است. فیروز و سبزک روزهای خیلی خوبی را با هم گذرانده اند با هم مدرسه رفته اند تیر و کمان بازی کرده اند و در مغازه به پدر فیروز کمک کرده اند در ظهرهای گرم و کسل کننده ی مردادماه سبزک و فیروز و پدرش همراه هم هندوانه قاچ کرده و خورده اند اما کم کم که فیروز بزرگ شده است به دنیاهایی بزرگتر از بقالی و خواروبار فروشی پدرش فکر میکند و او را گوشی تلفن همراهی که دارد به این دنیاها میبرد فیروز مدتهاست که دیگر چندان توجهی به سبزک ندارد و از بازیهای قدیمی و خوشی های دوران گذشته خبری نیست. سبزک رفته رفته به این فکر می افتد که او تنها یک طوطی است و چه ارتباطی میتواند با این کودکی که حالا دیگر پا به نوجوانی گذاشته داشته باشد. طوطی باید با طوطی باشد اما پس دوستان او که شبیه خودش بالهای سبز و منقار نارنجی داشته باشند کجا هستند؟ سبزک در این فکر و خیال است که ناگهان اتفاقی می افتد که انتظارش را ندارد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.