نظر شیما برای کتاب آواز پرستوها

آواز پرستوها
شیما
۱۴۰۳/۱۱/۰۳
00
از نظر من کتاب قویی نبود کلمه به کلمه مخاطب رو جزب نمیکنه یکجاهای حتی می شد سرسری بخونی تا رد بشی ایرادات زیادی داشت: مثل لبخندی که از پشت تلفن دید، مثل عمه شدنش با وجود اینکه خاله باید مینوشت، مثل رسیدن سپیده به تبریز و ثبت نام و اقامت تو خوابگاهش، و یکسری چیزای کوچیک دیگه. رفتار ضعیف پرستو رو مقابل سعید بیاید قضاوت نکنیم چون هر کی تو هر شرایطی خیلی متفاوت رفتار میکنه. اما برای من جای تعجب داره چطور خانواده سعید به ازدواج سعید با پریا رضایت دادن اونم با وجود آگاهی که از رابطه پسرشون با خواهر کوچیک پریا یعنی پرستو دادشتن، و اینکه عصبانیت سعید از خودش بود اما داشت سر پرستو خالی می کرد چون بسیار ضعیف بود و توانایی مقابله با خانواده اش رو نداشت از اون یه پسر سرخورده ساخته بود که میخواست قدرتش رو در کنترل کردن و زخمی کردن پرستو نشون بده. از نظر من پرستو اشتباهی نکرد و تموم اون راه اومدن ها با سعید اگر چه بخاطر پدرش بود اما باید در نظر گرفت که هنور شعله عشق در وجودش زنده بود، از طرفی سرگردونی و اضطراب استرس نمیذاشت تصمیم درست رو بگیره شاید زمانی که پریا و سعید برگشتن تهران باید با خواهرش حرف می زد و از اون کمک می گرفت پریا کسی بود که میتونست به پرستوکمک کنه که این موضوع رو پرستو اصلا بهش توجه نکرد و خواست تا آخرش خودش تنها این مشکل رو حل کنه که متأسفانه اتفاق خیلی بدی افتاد. تو این رمان از همه بی گناه تر و شاید هم معصوم تر پریا ی قصه بود که از هیچ مدل فداکاری دریغ نکرد واسه خانواده اش.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.