معمولا همهی ما به نحوی همیشه بر این باور هستیم که در روابط (دوستانه، کاری و عاطفی) قربانی هستیم، در حالی که ممکن است خوده ما آن فرده آزارگر باشیم، من دقیق نمیدونم به تک به تکه جمله با دقت گوش کردم یکم سردر گم شدم چون یجایی میگه قربانی میخواد فکر کنه ک مشکل از طرف مقابل نبوده و آزارگرش همیشه هم بد نبوده…
یه سوالی که واسم پیش اومده اینکه ازارگرها عمدا و با اطلاع از علم روانشناسی با روان طرف مقابلشون بازی میکنن و زندگیو هم برای خودشون هم برای طرف مقابلشون سخت میکنن؟ من فکر میکنم که آزارگرها هم خودشون به نحوی قربانی هستن، قربانی تربیت اشتباه
قربانی هم تربیت نادرست از جانب خانواده هستن، بنظرم در یک رابطه هر دوطرف میتونن هم آزارگر باشن هم قربانی، به هر حال مسئلهی آزار از یک جایی شروع میشه دیگه میخوام بگم هر کنشی یک واکنش داره ینی اینکه ببینم حالا به اصطلاح در مرحلهی اول اولین آزار از سمت آزارگر چه موقع شروع شده؟ قربانی چه کاری انجام داده که واکنش آزار گر به اون صورت بوده؟ فرض مثال اینکه آنا همیشه با همسرش همه جا میرفته و هیچ موقع بدون همسرش جایی حضور پیدا نمیکرد وقتی تصمیم گرفته با دوستاش دخترونه برن بیرون واکنش همسرش به اون صورت بوده، من نظرم اینکه آنا اگر از ابتدا یه حدو مرزی برای رابطهی عاطفیش و روابطش با دوستانش تعیین میکرد شاید این اتفاق نمیفتاد اگر از همون ابتدای رابطه به همسرش میفهموند که من هم نیاز دارم پرایوسیه خودمو داشته باشم و گاها با دوستانم بیرون برم و خلوت کنم همسرش دلخور نمیشد، شاید من دارم اشتباه میکنم نمیدونم این نظره منه!
نتیجه گیریه من اینکه خانواده نقش بسزایی در تربیت ما داره و میتونه جلوگیری کنه از به وجود آمدن آزارگرها و قربانیهای آینده.
سپاس از کتابرا
یه سوالی که واسم پیش اومده اینکه ازارگرها عمدا و با اطلاع از علم روانشناسی با روان طرف مقابلشون بازی میکنن و زندگیو هم برای خودشون هم برای طرف مقابلشون سخت میکنن؟ من فکر میکنم که آزارگرها هم خودشون به نحوی قربانی هستن، قربانی تربیت اشتباه
قربانی هم تربیت نادرست از جانب خانواده هستن، بنظرم در یک رابطه هر دوطرف میتونن هم آزارگر باشن هم قربانی، به هر حال مسئلهی آزار از یک جایی شروع میشه دیگه میخوام بگم هر کنشی یک واکنش داره ینی اینکه ببینم حالا به اصطلاح در مرحلهی اول اولین آزار از سمت آزارگر چه موقع شروع شده؟ قربانی چه کاری انجام داده که واکنش آزار گر به اون صورت بوده؟ فرض مثال اینکه آنا همیشه با همسرش همه جا میرفته و هیچ موقع بدون همسرش جایی حضور پیدا نمیکرد وقتی تصمیم گرفته با دوستاش دخترونه برن بیرون واکنش همسرش به اون صورت بوده، من نظرم اینکه آنا اگر از ابتدا یه حدو مرزی برای رابطهی عاطفیش و روابطش با دوستانش تعیین میکرد شاید این اتفاق نمیفتاد اگر از همون ابتدای رابطه به همسرش میفهموند که من هم نیاز دارم پرایوسیه خودمو داشته باشم و گاها با دوستانم بیرون برم و خلوت کنم همسرش دلخور نمیشد، شاید من دارم اشتباه میکنم نمیدونم این نظره منه!
نتیجه گیریه من اینکه خانواده نقش بسزایی در تربیت ما داره و میتونه جلوگیری کنه از به وجود آمدن آزارگرها و قربانیهای آینده.
سپاس از کتابرا