داستان در مورد یک شیر است که یخواهد با حیوانات دیگر بازی کند و میترسد که ببازد در واقع هر یک از آن حیوانات استعداد خاصی دارند که در آن مهارت دارند و میتوانند برنده شوند بشیر فاقد آن استعداد بود تمساح که میخواست با او همراه شود و شنا کند یا یل که میخواست با او مسابقه ۲ بدهد یا چیتا که میخواست با او بازی کند میمون که میگفت هرکس موز بیشتری بخورد اما در همه اینها بازنده بود موش گفت تو باید تفکر کنی که ببینی در چه چیزی مهارت داری بشیر پس از مدتی فهمید که میتواند با پوست موز اسکی بازی کند و در این بازی از بقیه دوستانش برد.
در واقع این یک داستان آموزنده است که به بچهها میآموزد که استعدادهای خود را کشف کنند و از باختر نترسند زیر عامل هر موفقیت یک شکست است.
در واقع این یک داستان آموزنده است که به بچهها میآموزد که استعدادهای خود را کشف کنند و از باختر نترسند زیر عامل هر موفقیت یک شکست است.