نظر سوزان مکبر برای کتاب صوتی پاچه خیزک

پاچه خیزک
سوزان مکبر
۱۴۰۳/۱۰/۲۲
00
انزجار نویسنده در کلمات کاملا ملموس است هر خوانندهای بعد از اینهمه کلمات و وضعیت افتضاح برای کشتن موش خشم نویسنده را درک میکند داستان ریتم سادهای دارد سیاه و سفید دارد و همه افرادی که اونجا هستند و دارند در رابطه با این کشتن و نحوه کشتن صحبت میکنند آدمهای سیاه داستان هستند و نماد موش برای نویسنده سفید محض است مثل کودکی پاک... او به احساسات حیوان پرداخته و حتی دستات او را پاک رو تمیز توصیف میکند و شبیه دستان انسان و کودک میشمارد دیالوگ مردان این قصه نماد یک قصه روایی را دارد به نظرم همگی سرخوردگیهای اجتماعی دارند و در بیان نحوه کشتن موش بخشی از خودشان را داد میزنن و وجود دولت در این داستان هم نماد چاپیدن مردم است با فروش گلوله دولتی!!! این داستان از زنها خالی است ولی زنهایی داستان هم پس از پایان قصه ضرر خوردهاند نبودن زنی در این سطح خود یک تلنگری است بر دنیای صرف مردانه با تصمیمهای مردانه. در مجموع به نظرم نویسنده حیوان دوست بوده و خواسته با این داستان احساسات موشی را قبل از کشته شدن بیان کند جایی که برای کشته شدنش ضرورتی وجود ندارد و اساسا اینهمه تنفر وجودش جای تعجب دارد! باید خاطرنشان کرد این داستان در سالهایی نوشته شده که حیوانات و حقوق حیوانات اساسا مهم نبودند و صادق چوبک از اولین نویسندگانی است به وضوح در این مسائل باب سخن را باز کرده در پایان به نظرم نویسنده میخواهد آخر عاقبت شومی را برای انسانها برای آزار در نظر بگیرد و بابت همین انفجار آخر قصه را میگنجاند که این از، رویکرد سنتی و سرنوشت پذیری بر میآید و رنگ و بوی روشنفکری ندارد. گویندگان حرفهای بودن ولی خوب داستان شیرینی نبود و از قضا حالت بد میشد خود نویسنده خواسته بود به این مرز موش کشی برسی!
مهدی خزایی
۱۴۰۳/۱۲/۲۹
اینجا قیاس رادر نظر بگیرید، موش مقیاس بسیار بزرگتر از نقشی که در این داستان ایفا میکند دارد، موش کوچک در انبار بزرگ زندی میکرد و دستگیری موش و کشتن ان سبب انفجاری بزرگ شد بیشتر از این نمیتوان توضیح داد