نظر سوسن برای کتاب پری دریایی و انسان اسبی

داستان زیبایی که در مورد شایرا و شانان که به همدیگه علاقه زیادی داشتن بود که اونها تنها خواست شون این بود که فقط کنار هم باشند لونا که یکی از دوست‌های اونها بودند ارزوهای اون‌ها رو براورده میکرد چون اون دو قلب‌های پاکی داشتند ولی اونها خواستند که فقط کنار هم باشند سپس لونا اونهارو به دو گل رز تبدیل کرد ک زیبایی اونها زیبایی باغ رو چندین برابر میکرد ولی فقط میتوانستند از عطر و بوی هم در کنار هم لذت ببرند لونا برای بار دیگر به اونها گفت که چه ارزویی دارند ولی اونها باز هم خواستند فقط کنار هم باشند سپس لونا اونهارو پروانه تبدیل کرد لونا برای بار دیگر ارزوی اونهارو پرسید و اینبار بازهم همون جواب رو گرفت و اونهارو به دو کبوتر تبدیل کرد برای بار بعدی لونا از اونها خواست ک با خواسته لونا گوش کنند و از هم دور باشند و بعد از مدتی به هم برسند و شایرا و شانان قبول کردند سپس شایرا تبدیل ب یک پری دریایی زیبا با دم باریک و کشیده شد و هم چنین صدای بسیار زیبایی داشت که وقتی دلش میگرفت اواز میخوند و اون روزا‌ها با با دو دوست خودش بازی میکرد و مسابقه میذاشتند و اون دل مهربون و بزرگی به وسعت دریا داشت و میذاشت ک دوستاش برنده مسابقه بشه و شانان هم تبدیل به یک انسان اسبی شده بود و هر دو به دنبال هم میگشتند سر انجام روزی در ساحل هم دیگر را پیدا کردند و لونا دوست خوب انها وقتی ان دو را دید خودش را تبدیل به اسب تک شاخ کرد و به سمت انها دوید و سپس پنهان شد و سپس شایرا و شانان هر دو تبدیل ب انسان شدند و پا در اوردند و بچه‌های زیاد و زیبایی به دنیا اوردند و در کنار هم خوش زندگی کردند.