کتاب به شدت مجهول شروع میشه. و این اطلاعات قطره چکونی و اجبار به پیش رفتن با تکیه به حدس و گمان خواننده رو پیش میبره ولی کم کم و بازهم با خساست تمام خواننده در جریان اتفاقات اصلی و فرعی قرار میگیره من از این نویسنده کتاب دیگهای نخونده بودم و ممکنه سبک نگارش ایشون این باشه ولی برای من جاهایی اعصاب خورد کن میشد.
البته از اواسط داستان تونستم حدس بزنم که قاتل کیه ولی تا آخر کتاب مطمئن نبودم چون مدام نویسنده مطالب جدید از حال و گذشته شخصیتها مقتول و غیر مقتول رو میکرد که نمیتونی با اطمینان بگی کی قاتله. انگار نویسنده عمدا قصد گمراه کردن یا فریب خواننده رو داره. مثلا اونجایی که جک میگه با زنی زندگی میکنم که همسرم نیست و... آخرین حدسی که میشه زد اون چیزی بود که واقعا بود.
ترجمه خوب و متن روون بود. انگیزه قاتل رو از قتل آخر خیلی منصفانه و عادلانه نمیدونم هرچند از همون اول قاتل انگیزه خودش رو اعلام میکنه و ادعای عدالت یا انصاف نداره ولی بقیه قتلها شاید...
البته از اواسط داستان تونستم حدس بزنم که قاتل کیه ولی تا آخر کتاب مطمئن نبودم چون مدام نویسنده مطالب جدید از حال و گذشته شخصیتها مقتول و غیر مقتول رو میکرد که نمیتونی با اطمینان بگی کی قاتله. انگار نویسنده عمدا قصد گمراه کردن یا فریب خواننده رو داره. مثلا اونجایی که جک میگه با زنی زندگی میکنم که همسرم نیست و... آخرین حدسی که میشه زد اون چیزی بود که واقعا بود.
ترجمه خوب و متن روون بود. انگیزه قاتل رو از قتل آخر خیلی منصفانه و عادلانه نمیدونم هرچند از همون اول قاتل انگیزه خودش رو اعلام میکنه و ادعای عدالت یا انصاف نداره ولی بقیه قتلها شاید...