یک داستان تخیلی و افسانهای بود یه خواهر و برادر به نام جک و آنی هست کهای خانه درختی در جنگل پیدا میکند وقتی وارد آن میشوند پر از کتاب میبینند از آنجایی که آنها عاشق کتاب هستند ابها را میبینند در یکی از کتابها ر مورد پنسیلوانیاست و تصویری از محل زندگی آنها و جنگلها بود کتابی دیگر در مورد دایناسورها بود که در آن عکس یک پترونودون بود با بالهای خفاش مانند آنی آرزو کرد کهای کاش از نزدیک آن را میدیدند ناگهان خانه تکانی خورد و آنها دیدند در مکانی دیگر یعنی زمان دایناسورها هستند و یک پترونودون پروازکنان کنار درخت فرود آمد جک و آنی از درخت پایین آمدند و او را ناز کردند سپس یک تریسرا توپس که شبیه کرگدن بود را دیدند او گیاهخوار بود سپس آناتوسوروسهای نوک اردکی را دیدند و بعد از آن تیرانوس گوشتخوار. عاقبت به خانه درختی برگشتند و آرزو کردن به خانهشان برگردند.
در داستان آنی بیشتر به حیوانات علاقه داشت و جک فقط یادداشت برداری میکرد.
در داستان آنی بیشتر به حیوانات علاقه داشت و جک فقط یادداشت برداری میکرد.