نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی افشین قهرمان

افشین قهرمان
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۱۵
20
داستان آموزنده برای بچهها بود که افشین با مادرش به پارک رفتند عمو نمیخواست بازی کند مادرش گفت اینجا وسیلههای بازی زیادی هست اما او گوش نکرد میخواست که با تبلت بازی کند پس به خانه رفتند افشین با ژان قهرمان بازی میکرد ژان لباس قرمز داشت پس او نیز لباس قرمز پوشید اما برایش گرم بود توجهی نکرد وقتی به خانه مادربزرگ رفتن یخواست که مثل ژان قهرمان باشد جعبه میوهها را بلند کرد اما از بس سنگین بود افتاد امیار نیز با ژان بازی میکرد افشین به کامیار گفت که اجداد چه حرکاتی یاد گرفته است او خواست حرکت را تقلید کند اما یکو گلدان شکست و مادر ناراحت شد هنگام خداحافظی شین میخواست مثل ژان از پلهها یکو بپرد و بلند قهقه بزند اما در آخرین پله سقوط کرد و پایش پیچ خورد او را به دکتر بردند و پایش را گچ کردند او با گریه گفت دیگر نمیخواهد مثل ژان باشد مادرش گفت زیزم این قدرتو فقط در بازیهاست و در دنیای واقعی حقیقت ندارد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.