نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب صوتی ماجرای سبزک جان و فیروز خان

ماجرای سبزک جان و فیروز خان
فاطمه سادات حسینی، پیمان قریب پناه
۲۸۵ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۰/۱۲
داستان در مورد یک طوطی سخنگو به نام سبزک بود از زبان او بیان می‌شد که با دوستش فیروز چقدر خوش بودن فیروز سبزک را برادر خود می‌دانست و آن‌ها همیشه با هم خوش بودند و در انجام کارها ه یکدیگر کمک می‌کردند در بقالی پدرش او اجناس را داخل پاکت می‌گذاشت و سبزک آن‌ها به صاحبانشان می‌رساند و پول را در منقار گرفته و باز می‌گشت فیروز کم کم بزرگ شد و پس از مدتی و با گوشی موبایل دوستان زیادی پیدا کرده بود در دوردست‌ها دوستانی از بندر در شمال و جنوب که دریا را به صورت زنده نشان می‌داد سبزک دلش گرفت و دوست داشت او دوستانی داشته باشد که شبیه خودش باشند نه شبیه فیروز. وقتی فیروز متوجه ناراحتی سبزک شد از او پرسید با کسانی دوست شود که مثل خودش است فیروز گفت باشه من دوستان تو را پیدا می‌کنم سپس به داخل گوشی رفت و در آن جا به جستجوی پرندگانی که شبیه سبزک باشند پس از مدتی او پرندگان زیادی پیدا کرد که شبیه سبزک بودند وقتی آن‌ها را به سبزک نشان داد او خیلی خوشحال شد طوطی‌های زیادی در نقاط مختلف که هر کدام اسم‌های متفاوتی داشتند و سبزه می‌توانست با آن‌ها صحبت کند و دوست شود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟