نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب آزادی در قفس میمیرد

آزادی در قفس میمیرد
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
00
کتابی از چند داستان بود که در آن به ما درس زندگی میآموزد داستان سوزن وجوالدوز یک ضرب المثل هست که میگوید یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به مردم. یعنی اگه حاضری دیگران یک بدی خیلی کوچک در حق تو بکنند و ناراحت نشوی آن وقت میتوانی بدیهای خیلی بزرگ در حق دیگران بکنی و بیخیال باشی. این را به صورت یک داستان توضیح داده بود که در آن پسری به نام فرهاد که مادرش ابتدا سه دختر داشت و بعد آن را به دنیا آورد در آن مادرش بسیار او را دوست میداشت و همیشه از او تعریف میکرد پسر خیلی شیطون بود و همیشه بالای پشت بوم میرفت و از آن جا با تیرکمان شیشههای همسایه را میشکست و قایم میشد و یواشکی میخندید هسایهها به در خانه او میرفتند و شکایت میکردند اما مادرش طرف پسرش را میگرفت و میگفت که شما روغ میگویید و پسر من چنین کاری نمیکند خواهرهای فرهاد او را تنبیه کردند اما مادرش نیز آنها را عوا کرد و گفت که هیچکس حق ندارد از گل نازکتر به پسر من چیزی بگوید خلاصه در بین همسایهها همیشه پنجرهها در حال تعمیر شیشه بوددوست فرهاد تصمیم گرفت که او را تنبیه کند پس به او گفت که من به تو فلوت زدن یاد میدهم و تو به من تیرکمان آنها به بالای بام خانه دوستش رفت از آن جا یک شیشه را نشانه گرفت و شکست دوستش او را تشویق کرد و آنها خداحافظی کردند وقتی فرهاد به خانه رفت متوجه شد که شیشه خودشان را شکستند مادرش این بار کوتاه نیامد و بسیار عصبانی شد و را تا میتوانست تنبیه کرد و تیرکمان او را از او گرفت و او دیگر حق استفاده از آن را نداشت و به جای آن دیگر فرهاد فلوت میزد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.