نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب زبلو ببر مهربان

زبلو ببر مهربان
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۰۶
20
یک داستان آموزنده برای بچهها بود که در آن یک پسر تحت تاثیر یک بازی رایانهای قرار گرفته بود و میخواست شبی یک ببر عصبانی باشد او مدام ادای ببر عصبانی را در میآورد و با دندانش گوش خرسش را میکند و داد و بیداد میکرد و مدام صدای غرش یک ببر عصبانی را در میآورد مادرش گفت انقدر داد و بیداد نکن من دوست دارم تو همان پسر مهربان باشی پدر میگفت فقط یک بازی میتواند جای آن بازی را در ذهنش بگیرد عاقبت او به سرفه افتاد و مادرش او را به دکتر برد دکتر پس از معاینه گفت در حنجرهاش زخم شده به دلیل داد و فریاد و صداهایی که در میآورد و توصیه کرد مدتی حرف نزند پس از دکتر مادرش در راه برایش یک ببر زبلوی مهربان خرید که دستی بود و میتوانست با انگشتان تکان دهد پسر دیگر ببر عصبانی را دوست نداشت و ببر زبلوی مهربان را جایگزین آن کرد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.