یه نظر من گوش دادنش یه عنوان یه داستان کوتاه کاملا خال از لطف هم نبود
در کل ذهن دالان جالبی است، گاهی تصمیم میگیرد بی دلیل به بی معناترین و بی اهمیتترین چیز ممکن پیله کند و آن قدر پیگیریاش را ادامه دهد که صاحبش را کلافه کند و به کارهای عجیب و غریب وا دارد. داستان کتاب صوتی سس تک نفره نوشتهی علی پاینده نیز حول محور همین موضوع میچرخد؛ اینکه یک سس تک نفرهی ناقابل، به کل زندگی و سرنوشت یک نفر را تغییر میدهد و او را به جایی میرساند که پیش از این، فکرش را هم نمیکرده. داستان از این قرار است که یک جوان شیرازی که خود راوی قصه است، در راهِ رفتن به تعمیرگاه برای محاسبهی خسارت و تعمیر ماشین تصادفی اش، تصمیم میگیرد که از یک فست فود در همان حوالی، پنج همبرگر بخرد تا روز جمعهاش را به غذا درست کردن و ظرف شستن نگذرانده باشد. او همبرگرها را تحویل میگیرد و به خانه میبرد و تعدادی از آنها را میخورد. ولی ناگهان در روز بعد، زمانی که مشغول جمع کردن بسته بندی و اضافات همبرگرهای خورده شده است، جرقهی سوالی درگیرکننده در مغزش میخورد؛ اینکه چرا فست فودی، در ازای پنج همبرگر، به او شش سس تک نفره داده؟ این سوال او را به عمق افکارش پرت میکند. او دائم شرایط را تحلیل میکند تا ببیند که کار درست چیست؛ آیا باید آن سس تک نفرهی اضافی را به فست فودی برگرداند؟ یا فست فود وظیفه دارد به او یک همبرگر اضافه بدهد تا با آن سس مصرف کند؟ او نمیداند راه درست چیست، اما میداند که تا جواب این پرسش را پیدا نکند، خواب به چشمانش نخواهد رسید. او صبح اول وقت روز بعد، برای پیدا کردن جواب، تمام شواهد و مدارک و فاکتورهای آن خرید کذایی را با خود به فست فود میبرد تا از آنها جوابی بگیرد
در کل ذهن دالان جالبی است، گاهی تصمیم میگیرد بی دلیل به بی معناترین و بی اهمیتترین چیز ممکن پیله کند و آن قدر پیگیریاش را ادامه دهد که صاحبش را کلافه کند و به کارهای عجیب و غریب وا دارد. داستان کتاب صوتی سس تک نفره نوشتهی علی پاینده نیز حول محور همین موضوع میچرخد؛ اینکه یک سس تک نفرهی ناقابل، به کل زندگی و سرنوشت یک نفر را تغییر میدهد و او را به جایی میرساند که پیش از این، فکرش را هم نمیکرده. داستان از این قرار است که یک جوان شیرازی که خود راوی قصه است، در راهِ رفتن به تعمیرگاه برای محاسبهی خسارت و تعمیر ماشین تصادفی اش، تصمیم میگیرد که از یک فست فود در همان حوالی، پنج همبرگر بخرد تا روز جمعهاش را به غذا درست کردن و ظرف شستن نگذرانده باشد. او همبرگرها را تحویل میگیرد و به خانه میبرد و تعدادی از آنها را میخورد. ولی ناگهان در روز بعد، زمانی که مشغول جمع کردن بسته بندی و اضافات همبرگرهای خورده شده است، جرقهی سوالی درگیرکننده در مغزش میخورد؛ اینکه چرا فست فودی، در ازای پنج همبرگر، به او شش سس تک نفره داده؟ این سوال او را به عمق افکارش پرت میکند. او دائم شرایط را تحلیل میکند تا ببیند که کار درست چیست؛ آیا باید آن سس تک نفرهی اضافی را به فست فودی برگرداند؟ یا فست فود وظیفه دارد به او یک همبرگر اضافه بدهد تا با آن سس مصرف کند؟ او نمیداند راه درست چیست، اما میداند که تا جواب این پرسش را پیدا نکند، خواب به چشمانش نخواهد رسید. او صبح اول وقت روز بعد، برای پیدا کردن جواب، تمام شواهد و مدارک و فاکتورهای آن خرید کذایی را با خود به فست فود میبرد تا از آنها جوابی بگیرد