نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب ترسان

ترسان
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۰/۰۲
00
داستانی ترسناک درمورددختری بنام ماریسابودکه مشکلاتی در زندگی داشت از جمله پدر سخت کیرکه مجبور کرده بود کارش را رهاکندوازشوهرسابقش که مقروض بود طلاق گرفته بود. او در نمایشگاه با مردی بنام انتونیو اشنا میشود و از مشکلاتش برای او میگوید. انتونیو گفت که قبلاً ازدواج نکرده و بازهم نامزد شدند انتونیو برای او سوپرایز داشت و میخواست او را به مکانی که قبلاً تعطیلات به آن جا میرفت ببرد وقتی به آن جا رسیدند یک کلبه در جنگل بود که اطراف آن برکه وجود داشت در آن جا شنیده بود یک پسر بچه با توپ بازی غرق شده همچنین در آن مکان چند جنایت رخ داده بود آنتونیو از انبار شراب خنک آورده بود مارسا به انبار مشکوک شده بود همچنین یک سال پیش دختری به نام لوسی کشته شده بود که به ناریسا شباهت داشت مریضا از غفلت آنتونیو استفاده کرد و به انبار رفت در آن جا چیزهایی میبیند که فکر میکند آنتونیو یک قاتل است یک توپ یک عکس از لوسی و آنتونی یک چاقو موادمخدر رنگ خونروی دیوار... سرانجام پس از اینکه اوراتامرگ میترساند اعترافات میکند یک شوخی بوده تابه خودایدوقدرزندگیاش رابداندوگفت به ژانرهای ترسناک علاقه داشته. ماریسا عصبانی میشود و آخر نفهمیدم او را بخشیدیان.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.