نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب صوتی لارا و نخود

لارا و نخود
هیلاری رابینسون، محمد طالشیان
۲۰۷ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۰۹/۱۹
داستان در مورد یک مغازه‌دار بود که می‌خواست به قلعه نخودها برود و در آن جا از خودش پذیرایی کند اما فهمید که آن جا توسط یک دیو تسخیر شده است در واقع آن دیو قبلاً یک شاهزاده بوده است که توسط یک جادوگر به یک دیو زشت تبدیل شده است و اگر روزی یک شاهزاده خانم به او عشق بورزد طلسم او خواهد شکست مغازهه‌دار با ناراحتی خواست که از قلعه بیرون برود اما یک دفعه یک گل زیبا دید او آن را چید دیو گفت تو چطور جرات کردی آن گل را بچینی آن را برای که می‌بری مغازه دار گفت برای دخترم لارا دستور داد که باید او را نزد من بیاوریم مغازهه‌دار که خیلی ترسیده بود قبول کرد او فردا دخترش را به قصر آورد دیو فکر می‌کرد که آن دختر یک شاهزاده است او یک گل روی بالشت او گذاشت و یک نخود زیر تشک او چند روز بعد به لارا گفت که آیا تو در اینجا راحت هستی و لارا گفت شب‌ها احساس می‌کنم که یک چیز سفت زیر تشکم است و دیو فهمید که او واقعاً یک شاهزاده است دیو گفت که می‌دانم که من زشت هستم ولی اگر تو با من ازدواج کنی و به من عشق بورزی طلسم خواهد شکست لارا قبول کرد و با دیو ازدواج کرد طلسم شکست و دیو به یک شاهزاده تبدیل شد و سال‌های سال به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟