نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب صوتی خانم موش مغرور

خانم موش مغرور
ود پراکاش چاولا، آرزو رمضانی
۷۴۴ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۰۹/۱۹
داستان در مورد یک خانم موش مغرور بود او فکر می‌کرد که خیلی زیباست ک روز که در حال جارو کردن باغچه‌اش بود یک سکته را دید تصمیم گرفت که با آن یک کلاه بخرد تا زیباتر شود او یک کلاه خرید و روبروی آینه خود را دید و گفت که چقدر زیبا شده است و فقط یک همسر کم دارد او در حال قدم زدن شد که آقا خروسه او را دید او از خانم موشه تقاضای ازدواج کرد اما خانم موشه گفت و بال‌های رنگارنگ زیبایی داری و من در مقابل تو زیباتر نیستم خروس ناراحت شد و رفت خانم مژده در حال آب دادن به گلدان‌ها بود که آقا گرگه با ماشینش نزدیک او شد و یک گل به او داد و از او تقاضای ازدواج کرد خانم موشه گفت صدای تو خیلی خشن است و من خوشم نمی‌آید سپس نزدیک حوض شد و یک اردک را دید آقا اردک از او تقاضای ازدواج کرد و موش گفت که تو منقار بزرگی داری وقتی دهانت را باز می‌کنی من می‌ترسم اردک ناراحت شد و رفت سپس آقا گربه‌ها آمد زیبا و خوشتیپ تقاضای ازدواج کرد و موش پذیرفت پس از اینکه آن‌ها عروسی کردند گربه او را به خانه‌اش برد ما یک دفعه گربه به او حمله کرد و می‌خواست که او را بخورد بله موش برای او غذای خوشمزه بود موش فرار کرد و به خانه‌اش رفت و فهمید که نباید در انتخاب اشتباه کند داستان دوم نیز در مورد یک کشاورز بود که به یک حیوان بدزاد کمک کرد یعنی مار اما آن مار او را نیش زد داستان به ما می‌آموزد که نباید به هر کسی اعتماد کنیم
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟