نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی خرگوش باهوش

خرگوش باهوش
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۹/۱۷
10
داستان از این قرار بود که در سرزمینی خوش آب و هوا و سرسبز که در آن درختان و میوههای زیادی بودند حیوانات زندگی میکردند حیوانهای مختلفی و جورواجور اما در آن جنگل یک شیر گوشتخوار برای جون آنها شده بود او روزها حیوانات را شکار میکرد و میخورد حیوانها که ترسیده و نگران بودند نمیتوانستم با خیال راحت در جنگل بروم خرگوش باهوش فکری کرد و با حیوانات در میان گذاشت همه فکر او را تایید کردند و او به نمایندگی از حیوانها به نزد شیر رفت و گفتای شیر تو با این شکارهایت آرامش را از حیوانات گرفتی ما تصمیم گرفتیم هر روز یک حیوان چاق و چله را انتخاب کنیم و به نزد تو بیاوریم تا ما بتوانیم با خیال راحت در جنگل قدم بزنیم شیر قبول کرد هر روز یک حیوان را که گناهی کرده بود انتخاب میکردند و اونو برای شیر میبردند یک روز خوک یک روز بز کوهی آهو خرگوش روزی قرعه به نام برادر خرگوش افتاد او فکری کرد و گفت من نقشهای کشیدهام که با آن میتوانیم همیشه از شر شیر خلاص شویم پس از مدتی به نزد شیر رفت شیر گفت چرا دیر کردی خرگوش گفت یک خرگوش چاق برایتان حاضر کرده بودیم اما یک شیر دیگر آن را برد شیر خشمگین شد و گفت آن شیر کجاست که سهم غذای مرا برداشته است باید حسابش را برسم خرگوش گفت داخل چاه هست پرده به داخل چاه نگاه کردند روی آب تصویر شیر و خرگوش بود خرگوش گفت این همون خرگوش چاق که شیره هنوز نخورده شیر با خشمگین خودش را به داخل چاه پرت کرد و غرق شد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.