داستان "بوف کور جام زن" برداشتی از آن روی حقیقی-حرکتی رمان "بوف کور" است. روایت مسیر واقعی را پیش میبرد و در میانه، راهی جادویی در پیش میگیرد. به نحوی که در خوابی ژرف در نقطهای در عمق وجودش هوشیار باقی میماند و به نظاره خود مینشیند. "آنگاه من که مثل مغناطیس به او چسبیده ام، مانند شاهدی دور و بیچاره، چون قوهای کور، چون بومی شوم، چوم دایهای پیر، از درون وجودش سر به بیرون مینهم و او را بدون آنکه مرا ببیند، از آن بالا در سه جهان رصد میکنم، به ناز میپرورم و از میان مه و سایههای سرگردان به کولش میکشم و میگردانم تا به مقصد برسد. "
دیالوکهای جدلی راوی با خود، روایت را در زمره داستانی-روانشناسی قرار میدهد. مولف کتاب "رویا وهمی" و نشر "عطایی" آن را به طبع رسانده است.
دیالوکهای جدلی راوی با خود، روایت را در زمره داستانی-روانشناسی قرار میدهد. مولف کتاب "رویا وهمی" و نشر "عطایی" آن را به طبع رسانده است.