این دومین کتاب ه که ا، سوفی کینسلا خوندم، کلا کتابهای ایشون یه ویژگی مشترک داره و اون دیر به اوج رسیدن ه. یعنی ریتم داستان کند پیش میره، داستان زندگی ه واقعی ه... سوژهها به شدت واقعی و دغدغههای امروزی رو داره. داستان ناکدبانو، مربوط به دختری به نام سامانتا اس که در حوزه وکالت جزو تیزهوشان و وکیل درجه یک ه اما در زندگی مدرن و سخت امروزی گم شده و بنابر دلایلی و به خاطر پاپوشی که براش درست میشه تصمیم میگیره مستخدم بشه با وجود اینکه اصلا خانه داری بلد نیست. خانم کینسلا بسیار به فمنیسم و حضور زنان در جامعه در این کتاب تاکید داره و مشکلات زنان و پارادوکسهای زیاد آنها اشاره میشه. همچنین در کتابهای ایشون نقش والدین در انتخابهای فرزندان هم دیده میشه.
در نهایت سامانتا دریچه جدیدی از زندگی رو میبینه.
در نهایت سامانتا دریچه جدیدی از زندگی رو میبینه.