نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی جوجه کوچولو

جوجه کوچولو
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
10
یک داستان کوتاه ساده و روان بود که در آن یک بچه جوجه کوچک در حال رفتن به مدرسه بود اما یک دفعه بلوط بر روی سرش افتاد او ترسید و ناراحت شد فریاد زد و میدوید او میگفت آسمون داره میافته آسمان داره میفته پنی مرغه تا او را دید او نیز ترسید و از او تقلب کرد مردم میدویدند و فریاد میزدند آسمون داره میافته آسمون داره میفته بوقلمون وقتی آنها را دید او نیز ترسید او هم با آنها یک صدا شد و گفت آسمون داره میفته آسمون داره میفته روباه مکار وقتی آنها را دید گفت بهتر است که برای پناه بردن به داخل کلبه روید آن سه به داخل کلبه رفتند روباه در را بر روی آنها بست و خندید و گفت اکنون شما سه تا را خواهم خورد غذای خوشمزهای هستید آن سه فهمیدند که فریب خوردند و بسیار ناراحت شدند فرار کند پس به هر زحمتی که بود از آن کلبه فرار کردند و فهمیدند که از این به بعد نباید برای هر چیز بیخودی ترسید آن فقط یک بلوط بود و یک کلاغ چهل کلاغ شد یک داستان ساده برای کودکان بود که به آنها آموزش میداد که از هر چیزی نترسند و بر ترسهای خود مقابله کنند صدای جوجه گنجشکی خیلی قشنگ بود
هیچ پاسخی ثبت نشده است.