مونیکا مارون شاید گنگ مینویسد اما مخاطب را گنگ رها نمیکند، شاید بخشی از ذات زنانه این بانو نیز در قصه شب هنگام، نمایان شده باشد.
زنی که سگش دریچه نگاه جدیدی برای اینکه به جایی رود، میشود و از پس فکرش، خواننده را هوشیار نمیکند. شاید نویسنده، این داستان شب هنگام را برای پیشدرآمد نوشتن داستان بلند یا نیمه بلندی در آینده آغاز کرده باشد. کشش داستان در تمام طول داستان وجود دارد که خواننده نیز گاهی اوقات به خوبی از آن برای اینکه به جایی رسیده است بهره میگیرد.
زنی که سگش دریچه نگاه جدیدی برای اینکه به جایی رود، میشود و از پس فکرش، خواننده را هوشیار نمیکند. شاید نویسنده، این داستان شب هنگام را برای پیشدرآمد نوشتن داستان بلند یا نیمه بلندی در آینده آغاز کرده باشد. کشش داستان در تمام طول داستان وجود دارد که خواننده نیز گاهی اوقات به خوبی از آن برای اینکه به جایی رسیده است بهره میگیرد.