اینبار موقع گوش دادن به این کتاب، هی یاد این حرف جودی ابوت توی یکی از نامههاش به بابالنگ دراز میوفتادم که نوشته بود: خواهران برونته تمام عمر توی صومعه زندگی کرده بودند، چطور تونستن همچین کتابای فوقالعادهای رو از زندگیهایی که تقریبا هیچ درکی ازش نداشتن بنویسن؟؟...
از آخرین باری که این کتاب رو خونده بودم، چندین سال میگذشت. اینبار هم مثل همیشه خیلی چسبید.
از آخرین باری که این کتاب رو خونده بودم، چندین سال میگذشت. اینبار هم مثل همیشه خیلی چسبید.