این داستان یک رمان کوتاه است با زبانی نرم و لطیف که قصهای تکراری را تعریف میکند.
جنگ جهانی در اروپا داستانهای بسیاری دارد و یکی از آنها قصه خارج کردن بچهها از شهرهای زیر بمباران و فرستادن آنها به مناطق امن است.
و همیشه یکی از این مناطق امن خانه قوم و خویشی است که ابتدا آنها را نمیخواسته ولی در نهایت روابط حسنه میشود.
اصلا این نخواستن و بعد به مرور علاقمند شدن قصه تکراری بسیاری از کتابها و فیلم هاست و اگر بپذیریم که بسیاری از قصهها تکراری است آنچه باقی میماند زبان و نحوه بیان نویسنده است که در اینجا با یک داستان معمولی مواجهیم که اگرچه ما را تا انتها به دنبال خود میکشاند ولی چیز تازهای برایمان ندارد. اما به هر حال شنیدن آن خالی از لطف نیست و آنچه مرا بیشتر به فکر وا داشت نحوه رسیدگی به مجروحان و بچهها و نظم و ترتیب انجام کارها در زمان نابسامان جنگ بود در مقایسه با خودمان که حتی در صلح هم از چنین انضباطی بی بهره ایم.
خوانش کتاب خوب بود و اگرچه برخی شنوندگان از خوانش خانم بروفه اراضی نبودند ولی به نظرم به درستی روایت کردند و اگرچه از صدا سازی و احساسات فراوان خبری نبود ولی گمان میکنم این هم یک سبک خوانش است که شاید سلیقهای باشد.
با سپاس از کتابراه
جنگ جهانی در اروپا داستانهای بسیاری دارد و یکی از آنها قصه خارج کردن بچهها از شهرهای زیر بمباران و فرستادن آنها به مناطق امن است.
و همیشه یکی از این مناطق امن خانه قوم و خویشی است که ابتدا آنها را نمیخواسته ولی در نهایت روابط حسنه میشود.
اصلا این نخواستن و بعد به مرور علاقمند شدن قصه تکراری بسیاری از کتابها و فیلم هاست و اگر بپذیریم که بسیاری از قصهها تکراری است آنچه باقی میماند زبان و نحوه بیان نویسنده است که در اینجا با یک داستان معمولی مواجهیم که اگرچه ما را تا انتها به دنبال خود میکشاند ولی چیز تازهای برایمان ندارد. اما به هر حال شنیدن آن خالی از لطف نیست و آنچه مرا بیشتر به فکر وا داشت نحوه رسیدگی به مجروحان و بچهها و نظم و ترتیب انجام کارها در زمان نابسامان جنگ بود در مقایسه با خودمان که حتی در صلح هم از چنین انضباطی بی بهره ایم.
خوانش کتاب خوب بود و اگرچه برخی شنوندگان از خوانش خانم بروفه اراضی نبودند ولی به نظرم به درستی روایت کردند و اگرچه از صدا سازی و احساسات فراوان خبری نبود ولی گمان میکنم این هم یک سبک خوانش است که شاید سلیقهای باشد.
با سپاس از کتابراه