نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب انگور فرنگی

انگور فرنگی
آنتون چخوف، زهرا تدین
۱۶۲ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۰۸/۲۹
خطر اسپویل:
داستان در مورد یه دامپزشک بود پسر گذشت زندگی خود و برادرش را تعریف می کرد برادرش از او کوچکتر بود و یک وکیل دولت بود او در این باره می گوید که او با پشت کار خودش موفق شد و به آرزوهایش رسید و از زندگی اش راضی است می گوید بالاخره توانست بوته انگور بکارد و انگور فرهنگیش را بخورد ولی به نظر من این موفقیت نیست زیرا برادرش با یک بیوه پولدار ازدواج کرده بود که بیوه مرد و ثروتش را از آن خود کرد با دروغ و دغل هکتارها زمین خرید با خانه مزرعه خدمتکار او تنهایی خوش بود می خورد و می خوابید و تفریح می کرد در خانه او باغچه نبود و او بوته انگور خرید خودش کاشت و درو کرد و به نظر من این اصلاً موفقیت نبود من نمی دانم هدف نویسنده از نوشتن چنین داستانی چه بود می توانست موضوع آن را زیباتر و مثبت تر کند آن از آن جا که هر کس افکارش فرق می کند ما نمی دانیم او به چه دیدی این داستان را نوشته ولی من اصلاً از این داستان خوشم نیامد فقط اینکه زندگی کردن در روستا بسیار خوب است رنگ گل به آسمان خیره می شویم و پرواز کلاغ ها را تماشا می کنیم بسیار زیبا و قشنگ بود من نیز دوست دارم به آسمان خیره شود و ابرها را تماشا کنم یا به آسمان صاف زل بزنم و گاهی اگر پرواز پرنده ای را ببینم خودم را جای او مجسم می کنم و چقدر دنیا برایم متفاوت می شود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟