ما وقتی از کافکا کتابی میخونیم باید این رو بدونیم که کافکا فلسفهی ذهنیه خودش تو آثارش اولویت داشته بع جنبهی ادبیاتی نوشته هاش
و ادمی بوده که دنبال شهرت از نوشتن و این چیزام نبوده همچین
تو کتاب مسخ ما نماد سازیهایی داریم مثل ادمی که دیگ به کاره محیط زندگیش نمیاد یا خونوادهای که در مرحلهی اول حمایت میکنه از فرزندش ولی به مرور زمان و به واسطهی بی خاصیت بودن و ذاته (سوسک) خونوادهی این ادم هم از حمایتشون دست میکشن و خسته میشن.
حالا یه نکتهی دیگه که این کتاب داره که
کارکتر اصلی تو یک محیطی به نام خونه وجود داره و ازون لوکیشن بیرون نمیره ولی باز با این حال به شخصیتهای مختلف تو جامعه هم میپردازه با این روش که کارکترها رو از جامعه میاره تو لوکیشن بستهای که داریم (خونه) و اونجا به میزان کوتاهی به هر کارکتر و سبک زندگیش میپردازه و برامون از نگاه خوده کافکا شرح میده.
یکی دیگر از جذابیتهای نوشتههای کافکا نا معلوم بودن دلیل وقوع اتفاق یا اسن نا معلوم بودن چجوری به اینجا رسیدن در داستانه
که اصلا تو این داستان کافکا به ما نگفت چرا کارکتر ما تبدیل به سوسک شده یا چی فقط ما از وقوع اتفاق به بعد رو میبینیم که تو اکثر آثار کافکا این مدل نوشتار دیده میشه که با قوانین ذهنی خودش محیط کتاب رو رسم میکنه و دلیل و منطقی هم براش نمیاره و ما باید تو اون زمین با همون شرایط داستان کافکا رو دنبال کنیم که به نظرم خیلی جذابه این مدل نوشتن به سلیقهی خودم.
ازونجایی که کافکا مایل نبوده آثارش پخش بشع من خودمو مجاز به انتقاد و نظر منفی نمیبینم و به نظرم کافکا یک روبیک اندیشست که ما باید با نگاه به آثار و سبک زندگیش به اون اندیشه پی ببریم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...
و ادمی بوده که دنبال شهرت از نوشتن و این چیزام نبوده همچین
تو کتاب مسخ ما نماد سازیهایی داریم مثل ادمی که دیگ به کاره محیط زندگیش نمیاد یا خونوادهای که در مرحلهی اول حمایت میکنه از فرزندش ولی به مرور زمان و به واسطهی بی خاصیت بودن و ذاته (سوسک) خونوادهی این ادم هم از حمایتشون دست میکشن و خسته میشن.
حالا یه نکتهی دیگه که این کتاب داره که
کارکتر اصلی تو یک محیطی به نام خونه وجود داره و ازون لوکیشن بیرون نمیره ولی باز با این حال به شخصیتهای مختلف تو جامعه هم میپردازه با این روش که کارکترها رو از جامعه میاره تو لوکیشن بستهای که داریم (خونه) و اونجا به میزان کوتاهی به هر کارکتر و سبک زندگیش میپردازه و برامون از نگاه خوده کافکا شرح میده.
یکی دیگر از جذابیتهای نوشتههای کافکا نا معلوم بودن دلیل وقوع اتفاق یا اسن نا معلوم بودن چجوری به اینجا رسیدن در داستانه
که اصلا تو این داستان کافکا به ما نگفت چرا کارکتر ما تبدیل به سوسک شده یا چی فقط ما از وقوع اتفاق به بعد رو میبینیم که تو اکثر آثار کافکا این مدل نوشتار دیده میشه که با قوانین ذهنی خودش محیط کتاب رو رسم میکنه و دلیل و منطقی هم براش نمیاره و ما باید تو اون زمین با همون شرایط داستان کافکا رو دنبال کنیم که به نظرم خیلی جذابه این مدل نوشتن به سلیقهی خودم.
ازونجایی که کافکا مایل نبوده آثارش پخش بشع من خودمو مجاز به انتقاد و نظر منفی نمیبینم و به نظرم کافکا یک روبیک اندیشست که ما باید با نگاه به آثار و سبک زندگیش به اون اندیشه پی ببریم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...