توصیفاتِ «نیم دانگ پیونگ یانگ» کارت پستالی و تزیینی نیستند. امیرخانی در این کتاب توریست نیست و جهانگردی نمیکند. او برای رسیدن به پاسخِ پرسش هایش، و برای به دست آوردن تصویری کامل از کرهی شمالی، به تکاپو میافتد. گاهی ماموران حزب کارگرِ کرهی شمالی را دور میزند و در یکی دو موقعیت، رسماً از دست شان فرار میکند! امیرخانی در «نیم دانگ پیونگ یانگ» تسلیمِ اتفاقاتِ سفر نیست و خود برای مسافرتش اتفاق خلق میکند. سفرنامهی امیرخانی مملو از کنش-واکنشهای شخصیتِ اول ماجراست. «نیم دانگ پیونگ یانگ» حتی شخصیتهای فرعیِ جذابی هم دارد و بعید است خوانندهی کتاب «بچهی خیابان ظفر»، «خانم یون» یا «سیدمجتبا» و «سیدموسوی» را به راحتی از یاد ببرد. روایتِ «نیم دانگ پیونگ یانگ» خطی است و همه چیز در کتاب، مثل یک سفرنامهی کلاسیک بر مبنای توالی زمانی مرتب شده، اما پرداختهای هنرمندانهی امیرخانی و کوششِ تحسین برانگیزش برای خلقِ اتفاق و ماجرا در میانهی یک سفرِ کاملاً رسمی و یک سفرِ نیمه رسمی، سویههای غیرقابل انکاری از درام را به کتاب داده و خواندنش را مثل یک رمان، لذت بخش کرده. کنش گری فعال و پرهیز از مشاهده گریِ صرف، رمز موفقیت امیرخانی در سفرنامه هایش است. حتما بخوانید یاد بگیرید زندگی کنید.
ممنون از کتابراه.
ممنون از کتابراه.