این کتاب رو هرچی جلوتر پیش میرفتم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که داره راجع به یه اختلال روانی حرف میزنه
در وهله اول شیوه عزاداری فرد نسبت به یک اتفاق ناگوار برداشت میشه بهرحال عزهداری افراد متفاوته و واکنش افراد نسبت به غم یکسان نیست ولی بعدش هرچی جلوتر میرم میبینم درجه تخیل فرد بالاتر و بالاتر میره و حتی تموم هم نمیشه و بله توصیف اختلال روانی یا بیماری اسکیزوفزنی است که فرد در درون خیالاتش غرق میشه با اونها زندگی میکنه و باورشون میکنه ولی همه چیز توی ذهنش اتفاق میوفته و وجود خارجی نداره برداشت من اینه که تمام صحنهها و اتفاقات توی ذهن کارکتر اصلی اتفاق میوفته و وجود خارجی ندارن در واقع شیوه کنار اومدن ادما با مسائل غم انگیز فرق داره و نویسنده اینکار رو با خلاقیت و ترکیب یک اختلال روانی توصیف کرده
ممنون از کتابراه که این کتاب رو دراختیار ما گذاشته.
در وهله اول شیوه عزاداری فرد نسبت به یک اتفاق ناگوار برداشت میشه بهرحال عزهداری افراد متفاوته و واکنش افراد نسبت به غم یکسان نیست ولی بعدش هرچی جلوتر میرم میبینم درجه تخیل فرد بالاتر و بالاتر میره و حتی تموم هم نمیشه و بله توصیف اختلال روانی یا بیماری اسکیزوفزنی است که فرد در درون خیالاتش غرق میشه با اونها زندگی میکنه و باورشون میکنه ولی همه چیز توی ذهنش اتفاق میوفته و وجود خارجی نداره برداشت من اینه که تمام صحنهها و اتفاقات توی ذهن کارکتر اصلی اتفاق میوفته و وجود خارجی ندارن در واقع شیوه کنار اومدن ادما با مسائل غم انگیز فرق داره و نویسنده اینکار رو با خلاقیت و ترکیب یک اختلال روانی توصیف کرده
ممنون از کتابراه که این کتاب رو دراختیار ما گذاشته.