این رمان درباره دختری به نام ماریسا هست که با پسری به نام آنتونیو آشنا شده و مدتی با اون دوست هست
بعد از مدتها تصمیم میگیرد که به مسافرت برود و کمی از فشار کاریاش کم شود
با هم به یک خانه میروند تا مدتی در آن جا استراحت کنند
پسر یه داستان تخیلی را برنامه ریزی کند و وانمود میکند که همسرش را به قتل رسانده است
بعد از کلی ترسی که به دخترک داد به او گفت که همه چیز نقشه بود و برای این بود که او قدر زندگیاش را بداند
این رمان ابهامهای بسیار زیادی داری و مشخص است که نویسنده با عجله این رمان را به نگارش آورده است
ولی در کل خوب بود
بعد از مدتها تصمیم میگیرد که به مسافرت برود و کمی از فشار کاریاش کم شود
با هم به یک خانه میروند تا مدتی در آن جا استراحت کنند
پسر یه داستان تخیلی را برنامه ریزی کند و وانمود میکند که همسرش را به قتل رسانده است
بعد از کلی ترسی که به دخترک داد به او گفت که همه چیز نقشه بود و برای این بود که او قدر زندگیاش را بداند
این رمان ابهامهای بسیار زیادی داری و مشخص است که نویسنده با عجله این رمان را به نگارش آورده است
ولی در کل خوب بود