نویسنده سرگذشت خودش را سعی کرده از کودکی به خاطر بیاره و نوشته. وقتی این کتاب را خوندید متوجه میشید در جامعهی سنتی و بعضا افراطی خودمون در زمینه مذهب، این اتفاقات بسیار زیاد هست و خیلی هم طبیعی خانوادهها از کنارش رد میشن. چه بسا دخترانی که توسط برادرها یا پدرانشون به خاطر تعصبات بیجا حتی از روی زمین محو شدن. چه خانوادههایی که پدر یا مادر خانواده دچار مشکلات روانی از جمله شخصیت دوقطبی و... هستند و بچههایی که آسیب دیده و همین بیماری و مشکلات را مثل زنجیر به نفرات بعد از خودشون منتقل میکنند. این خانوادهها مثل خانواده تارا وستوور خودشون را قانع میکنن که بهترین کار همین است و به صلاح خانواده دارسم تصمیم میگیریم.
خود من در همچین خانوادهی متعصبی بزرگ شدم و بهای سنگینی پرداخت کردم اما رهایی رو انتخاب کردم. اگر چه کلنجارهای ذهنی همچنان با من هست مثل تارا، اما تمام تلاشم را کردم و میکنم تا بچههای من چنین عذابی نکشند. تا جای ممکن باید از روانشناس کمک گرفت و مطالعه کرد. تارا وستوور نمونه یک مبارز به تمام معناست. مبارزه با خانواده و مبارزه با خودش. و اینکه بالاخره مثل ققنوس دوباره متولد شده بسیار زیباست. این کتاب را پیشنهاد میکنم حتما بخونید نه به عنوان داستان، که به عنوان خاطرات پردردی که خیلیها هنوز در همین جامعه به اشکال مختلف دارن تجربش میکنن. و حتی الامکان کمکشون کنید تا دوباره متولد بشن. مثل تارا وستوور.
خود من در همچین خانوادهی متعصبی بزرگ شدم و بهای سنگینی پرداخت کردم اما رهایی رو انتخاب کردم. اگر چه کلنجارهای ذهنی همچنان با من هست مثل تارا، اما تمام تلاشم را کردم و میکنم تا بچههای من چنین عذابی نکشند. تا جای ممکن باید از روانشناس کمک گرفت و مطالعه کرد. تارا وستوور نمونه یک مبارز به تمام معناست. مبارزه با خانواده و مبارزه با خودش. و اینکه بالاخره مثل ققنوس دوباره متولد شده بسیار زیباست. این کتاب را پیشنهاد میکنم حتما بخونید نه به عنوان داستان، که به عنوان خاطرات پردردی که خیلیها هنوز در همین جامعه به اشکال مختلف دارن تجربش میکنن. و حتی الامکان کمکشون کنید تا دوباره متولد بشن. مثل تارا وستوور.