منی که در کودکی رنج طرد شدگی رو احساس کردم و الان پدر کودکی هستم که از رنج اون تک تک سلول هام به درد میاد چرا باید برای درمان خودم از داستان به این دردناکی شروع کنم. این نویسنده روان درمانگر چه فکری کرده که با تلخترین و درناکترین روش بجای سعی بر التیام دردهای کهنه خواننده هاش به اونا زخم میزنه. آیا هیچ راه دیگهای نبود. چرا از کودک خرج کرده؟ چرا ابتدای داستانش رو اینقدر نحس شروع کرده؟ اگر هدفش جذب خواننده نبوده چرا اصلا کتاب نوشته.
من به دنبال درمان میگردم اما داروی ایشون آشوبم کرد. چهار فصل هم پیش رفتم اما ارتباط مثبتی نگرفتم. متأسفم کتاب خوبی نیست. کمکی نکرد فقط لحظه به لحظه بیشتر آشفته تر میشم.
من به دنبال درمان میگردم اما داروی ایشون آشوبم کرد. چهار فصل هم پیش رفتم اما ارتباط مثبتی نگرفتم. متأسفم کتاب خوبی نیست. کمکی نکرد فقط لحظه به لحظه بیشتر آشفته تر میشم.