نظر زری بانو برای کتاب صوتی مرز

مرز
سمیه جعفری، شقایق مهرابی
۱۳۳ رای
زری بانو
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
کودک 6-7ساله‌ی افغان دوگالن آب را بسختی به وسیله‌ی نخ زمختی که به شانه هایش انداخته بود در مرز دو کشور جابجا می‌کرد. گرسنه و درمانده، عطش خوردن خوراکی‌های خوشمزه‌ی کودکی جایشان را به توان ناسر انجامی داده بود که کودک افغان با انگشتهای کوچکش رویای آن را در روی زمین گل آلوده می‌کرد. زنی، مرغی را به شکم بسته بود و وانمود می‌کرد باردار است تا برای کودکانش خوراک ماکیان ببرد. داستان تا حدودی نامفهوم بود که آن جا کجا بود که ساکنانش در مقابل چشمان پلیس تشنه و گرسنه بودند و از پلیس در هراس. پلیس اگر مراقب امنیت و دارایی مردمان نباشد... به چه کار آید🤔🤔🤔
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟