داستان اول جذاب شروع شد، اما بعد خسته کننده و کلافه کننده و مکالمهها گاهی تکراری شد. در آخر هم نویسنده میگه ادامه میدم اما داستان دوم ربطی به اولی نداشت، من اسامی رو چک کردم شاید مشترک باشد که نبود. داستان دوم هم گنگ وگیج کننده، عجیب هم بود تو نامه به هم بدو بیراه میگفتن، آخرش احترام هم میذاشتن، به نظرم چیزی هم اشتباه اومد، ایوان میگه همسرم بارداره، اما بعد در نامه زنش گفته میشه که قراره بعد رفتن یوگی با ایوان ازدواج کنه، از طرفی ایوان، یوگی رو به پتر معرفی کرده، اونوقت میگه من به یوگی به خاطر شما خدمات دادم.
به نظرم نویسنده فقط میخواسته خواننده رو گیج کنه چون میتونست توضیحات بیشتری بده و اسامی رو اینجوری انتخاب نکنه. در آخر هم فهمیدم هر دو همسرشون خیانتکار بودن، اصلا داستانهای زن خاین رو از ادبیات روسیه حذف کنند چیز زیادی نمیمونه.
در آخر اجرا خوب بود، عصبانیت وکلافگی شخصیتها رو میشد از اجرا فهمید، اما به نظرم داستان اول ارزش گوش دادن داره، اما داستان دوم وقت تلف کردن بود
به نظرم نویسنده فقط میخواسته خواننده رو گیج کنه چون میتونست توضیحات بیشتری بده و اسامی رو اینجوری انتخاب نکنه. در آخر هم فهمیدم هر دو همسرشون خیانتکار بودن، اصلا داستانهای زن خاین رو از ادبیات روسیه حذف کنند چیز زیادی نمیمونه.
در آخر اجرا خوب بود، عصبانیت وکلافگی شخصیتها رو میشد از اجرا فهمید، اما به نظرم داستان اول ارزش گوش دادن داره، اما داستان دوم وقت تلف کردن بود