تحقیر و توهین شده ها! چه اسم بی نظیری برای این کتاب… چقدر به خوندنش نیاز داشتم و چقدر با خوندنش احساس کردم که تحقیق و توهین شده هستم، اما میشه یکاریش کرد!
کتاب از نظر من میخواد بگه آدمایی که تحقیر و توهین شدن توسط جامعه و اطرافیانشون، پر از خشم فرو خورده هستن که بخش بزرگی از این خشم تبدیل شده به ترس که این ترس باعث گوشه گیریشون میشه و کاری میکنه که این ادما خیلی سخت بتونن با بقیهی جامعه ارتباط برقرار کنن و چون به همون ترس و احساس حقیر بودن عادت کردن، توان فاصله گرفتن و جدایی از این حقارت رو ندارن و ترجیح میدن توی همین تاریکی که نقطهی امنشون شده بمونن و این خودش جلوی پیشرفتشون رو میگیره..
و بزرگترین اتفاق کتاب این بود که زیاد پایان تلخی نداشت و نشون داد که با همهی این حرفها اگه بازم بتونی با انسانهای درست ارتباط بگیری میتونی خودتو با کمک اونا از اون تاریکی نجات بدی و توهینها و تحقیرهای جامعه رو نشنیده بگیری، اونم به پشتوانهی قدرتِ «باهم» بودن.
کتاب از نظر من میخواد بگه آدمایی که تحقیر و توهین شدن توسط جامعه و اطرافیانشون، پر از خشم فرو خورده هستن که بخش بزرگی از این خشم تبدیل شده به ترس که این ترس باعث گوشه گیریشون میشه و کاری میکنه که این ادما خیلی سخت بتونن با بقیهی جامعه ارتباط برقرار کنن و چون به همون ترس و احساس حقیر بودن عادت کردن، توان فاصله گرفتن و جدایی از این حقارت رو ندارن و ترجیح میدن توی همین تاریکی که نقطهی امنشون شده بمونن و این خودش جلوی پیشرفتشون رو میگیره..
و بزرگترین اتفاق کتاب این بود که زیاد پایان تلخی نداشت و نشون داد که با همهی این حرفها اگه بازم بتونی با انسانهای درست ارتباط بگیری میتونی خودتو با کمک اونا از اون تاریکی نجات بدی و توهینها و تحقیرهای جامعه رو نشنیده بگیری، اونم به پشتوانهی قدرتِ «باهم» بودن.