کتاب در مورد زنیه که شوهرش ولش کرده رفته خارج و یه بچهی مریض کوچیک داره، همه مردای دور و برش بهش چشم دارن اما یکیشون واقعا دوسش داره و اون زن نمیدونه، خلاصه کلی بدبختی و فقرو تحمل میکنه و آخرش توی تصادف میفهمه که صاحب کارش عاشقشه و باهاش عروسی میکنه. داستان کلیشهای فیلمای درجه سه تلوزیون.
به نظرم میتونست جذاب تر باشه، اون خانوم مستقل میشد و یه کارگاه راه میانداخت یا ادامه تحصیل میداد یا بچه شو یه خیّر درمان میکرد و با اون عروسی میکرد، در کل داستان جذاب نیست فقط برا وقت پر کردنه.
به نظرم میتونست جذاب تر باشه، اون خانوم مستقل میشد و یه کارگاه راه میانداخت یا ادامه تحصیل میداد یا بچه شو یه خیّر درمان میکرد و با اون عروسی میکرد، در کل داستان جذاب نیست فقط برا وقت پر کردنه.