کتاب نسبتاً خوبیه، که در مورد اینکه چرا نسبت به اهدافی که برای آدمها سودمند هستند تنبل هستیم و در مسیر اون اهداف حرکت نمیکنیم، توضیحاتی داده که نسبتاً بد نیست، اما از دید من که این کتاب رو خوندم بیشتر خود اون موقعیتی که افراد نسبت به اهدافشون تنبلی میکنند رو توضیح داده، و به دلایلی مثل بی انگیزگی و آماده نبودن افراد برای اون موقعیت اشاره میکنه، و به اندازهی کافی راهکارهای مقابله با این بی انگیزگی و تنبلی رو، توضیح نداده و خیلی تاکید بر استمرار در تمرین رو داره، تا به هدف مورد نظر برسیم، و مورد دیگر که میشه اشاره کرد عناوین مختلف در فهرست ابتدایی کتاب وجود داره، ولی تقریباً همهی این عناوین در مورد یکسری مطالب مشخص میباشد، و این حجم از کتاب لازم نبود و میشد این موضوعات را در تعداد صفحات کمتری بیان کرد، و به نظرم خود نویسندهی این کتاب خودش به این مورد در متن کتاب چندبار اشاره کرده که قصد داره تمرین مستمرش در مورد نوشتن که هر هفته دوشنبه و پنجشنبه مقالهای رو منتشر کنه، تا از طریق این تمرینات نویسندهی بهتری بشه رو میشه به مطالب نسبتاً تکراری کتاب ارتباط داد،
در انتها با در نظر نگرفتن مطالب تکراری، کتاب تقریباً خوبیه،
و اینکه یه مطلب داخل این کتاب هست که خیلی خوشم اومد و برام جالب بود، که اون مطلب این است که وقتی یک شخص داره از غم و غصهاش حرف میزنه، و شما نمیدانید چه کاری باید انجام دهید تا اون شخص یه خورده از غم و غصهاش کم بشه، لازم نیست الکی احساس همدردی کنید و سپس عنوان کنید اوضاع درست میشه، فقط لازمه به اون شخص بگویید «ممنون که من رو واسه شنیدن و اعتماد کردن انتخاب کردی»
در انتها با در نظر نگرفتن مطالب تکراری، کتاب تقریباً خوبیه،
و اینکه یه مطلب داخل این کتاب هست که خیلی خوشم اومد و برام جالب بود، که اون مطلب این است که وقتی یک شخص داره از غم و غصهاش حرف میزنه، و شما نمیدانید چه کاری باید انجام دهید تا اون شخص یه خورده از غم و غصهاش کم بشه، لازم نیست الکی احساس همدردی کنید و سپس عنوان کنید اوضاع درست میشه، فقط لازمه به اون شخص بگویید «ممنون که من رو واسه شنیدن و اعتماد کردن انتخاب کردی»