نظر رویا نظری برای کتاب سرگذشت یک فرشته - جلد اول

سرگذشت یک فرشته - جلد اول
رویا نظری
۱۴۰۳/۰۶/۰۴
41
من نمیدونم ۱۵۰ سال پیش تو ایران کهن شیر خشک کجا بوده ک بری از بازاری روستا تهیه کنی... یا اینکه چارقد ک همون روسریه سر کنن... خب خاننده با خودش فک میکنه اینکهی مروارید داره ک هر چی بخاد برآورده میشه چرا آرزو نمیکنه خانواده اصلیشو ببینه؟ یا اینکه از مروارید میخاست ذات اصلی نیوان رو براش رو کنه... یا اینکه خیلی مسخرس تو کل داستانی انسان جلوی این دختر سبز نشد ینی؟ همش جن و پری
S.A.R.pure
۱۴۰۳/۰۶/۰۵
سلام دوست عزیز. اون زمان شیرخشک بوده. چارقد هم سر میکردن زنای روستا. و اینکه آرزوهای هر شخص، با شخص دیگه، متفاوته. این کاملا سلیقه ایه. ضمن اینکه رستا، سدنا رو مادر اصلیش میدونسته، و هرگز به اینکه خانوادهی دیگهای داشته، توی اون سن، فکر نمیکرده. و من بشخصه دوست نداشتم از خانوادهی اصلیش، زیاد حرفی بزنم. چون رهاش کرده بودن. و مسیر داستان هم، سلیقه ایه مجدد، و تصمیم من بوده که آشناییش یا زندگیش، اونطور پیش بره. متاسفم که طبق سلیقهی همه پیش نبردم. کاش توی داستان افسانه ای، انقدر دنبال منطق نباشیم