سلام.
کتاب خیلی قشنگی بود که نتونستم بزارمش زمین.
اینکه این آدمکش آلزایمر داشت، درک داستان رو یکم برای خواننده سخت میکرد. مثلا یکهو میگفتند اون-هی دختر او نیست و پاک جوتائه پلیسه... خب پس چرا اون-هی با این مرد که مثلا پدرش بود درباره ازدواج با پاک جوتائه صحبت میکرد؟
ولی از طرفی همین ابهام و چیزهایی که ناگهانی وارد داستان میشن، در اصل باعث جذابیت داستانند.
کتاب خیلی قشنگی بود که نتونستم بزارمش زمین.
اینکه این آدمکش آلزایمر داشت، درک داستان رو یکم برای خواننده سخت میکرد. مثلا یکهو میگفتند اون-هی دختر او نیست و پاک جوتائه پلیسه... خب پس چرا اون-هی با این مرد که مثلا پدرش بود درباره ازدواج با پاک جوتائه صحبت میکرد؟
ولی از طرفی همین ابهام و چیزهایی که ناگهانی وارد داستان میشن، در اصل باعث جذابیت داستانند.