میتونم بگم این کتاب یکی از بهترین کتابهای علمی_تخیلی بود که توی عمرم خوندم. موضوع داستان در مورد مبحثی از علم فیزیک کوانتوم بود که خیلی هم جالب نوشته شده بود. و درس زندگیای که به ما میداد این بود که هیچ وقت نباید حسرت کارهایی که در گذشته انجام ندادیم رو بخوریم و چیزی رو بخوایم که نمیتونیم باشیم.
ولی من در مورد فیزیک کوانتوم سوالی برام پیش اومده، نویسنده میگفت که در دنیاهای موازی که نوراسید اونها رو زندگی میکرده بعضی کارهایی که در زندگی اصلیش انجام داده رو اونجا، یعنی توی زندگی جدیدش انجام نداده، میخوام بگم خب این در مورد یک مخترع هم صدق میکنه مثلا اون مخترعی که موبایل رو اختراع کرده توی یه دنیای موازی دیگه ممکنه حتی به ذهنش هم خطور نکنه که موبایل رو اختراع کنه پس چرا نورا توی همه زندگی هاش موبایل داشته؟ این مبهمترین چیزی بود که از این داستان دستگیرم شد و الآن دارم فکر میکنم که شاید تئوری جهانهای موازی کاملا دروغ باشه. شما چی فکر میکنید؟ لطفاً اگه نظری دارید به من پاسخ بدید، خیلی گیج شدم.
ولی من در مورد فیزیک کوانتوم سوالی برام پیش اومده، نویسنده میگفت که در دنیاهای موازی که نوراسید اونها رو زندگی میکرده بعضی کارهایی که در زندگی اصلیش انجام داده رو اونجا، یعنی توی زندگی جدیدش انجام نداده، میخوام بگم خب این در مورد یک مخترع هم صدق میکنه مثلا اون مخترعی که موبایل رو اختراع کرده توی یه دنیای موازی دیگه ممکنه حتی به ذهنش هم خطور نکنه که موبایل رو اختراع کنه پس چرا نورا توی همه زندگی هاش موبایل داشته؟ این مبهمترین چیزی بود که از این داستان دستگیرم شد و الآن دارم فکر میکنم که شاید تئوری جهانهای موازی کاملا دروغ باشه. شما چی فکر میکنید؟ لطفاً اگه نظری دارید به من پاسخ بدید، خیلی گیج شدم.