داستان در مورد زنی است که زندگی ایده آلی داره و قصد داره نامادری خوبی باشه و دخترهمسرش رو به خونه راه میده اما اتفاقاتی میفته که از تصمیمش پشیمون میشه البته تو این کتاب تقریبا هیچ چیز اونطور که به نظر میرسه نیست.
داستان بخصوص در اواخرش پر از غافلگیریه طوری که مدام باید نظرت رو نسبت به شخصیتها تغییر بدی و در نهایت شخصیت خوب و بد قصه رو گم میکنی.
من از این نویسنده تا قبل از این کتاب اثر دیگهای نخونده بودم واسم جالب بود و قلمش رو دوست داشتم بخشهایی از کتاب مخصوصا نگرانیها و دغدغههای مادرانه جوآن به خوبی توصیف شده طوری که میشه حدس نویسنده خودش زمانی نوزاد داشته و با اون ایام و مشکلاتش کاملا آشناست.
شخصیت کلویی شخصیت پیچیده و غیر قابل پیش بینیه حتی با وجود اینکه دیگه حتی نوجوون هم نیست اما بعضی از کارهاش به نظر مختص این سنه.
ریچارد هم که همه سعیش رو میکنه وصل کننده باشه اما در واقع فقط کارها رو بدتر میکنه.
ترجمه خوب بود و قابل قبول!
ممنون از کتابراه
داستان بخصوص در اواخرش پر از غافلگیریه طوری که مدام باید نظرت رو نسبت به شخصیتها تغییر بدی و در نهایت شخصیت خوب و بد قصه رو گم میکنی.
من از این نویسنده تا قبل از این کتاب اثر دیگهای نخونده بودم واسم جالب بود و قلمش رو دوست داشتم بخشهایی از کتاب مخصوصا نگرانیها و دغدغههای مادرانه جوآن به خوبی توصیف شده طوری که میشه حدس نویسنده خودش زمانی نوزاد داشته و با اون ایام و مشکلاتش کاملا آشناست.
شخصیت کلویی شخصیت پیچیده و غیر قابل پیش بینیه حتی با وجود اینکه دیگه حتی نوجوون هم نیست اما بعضی از کارهاش به نظر مختص این سنه.
ریچارد هم که همه سعیش رو میکنه وصل کننده باشه اما در واقع فقط کارها رو بدتر میکنه.
ترجمه خوب بود و قابل قبول!
ممنون از کتابراه