نمیدانم ایراد از نویسنده خارجی بود یا ترجمه ما. اول داستان دو کلمه سنگین درباره داستانهای قبل گفته شد که به سن شنوندهها نمیخورد درک این کلمات
دوم ابتدای داستان گفت که بابا کلم داستانهای الکی خودش را تعریف کرد. کاش میگفت از تخیل خودش استفاده کرد و داستانهایی تعریف کرد.
گستاخی کودک کلم را دوست نداشتم
دوست نداشتم به پدرش بگوید تو دروغگو هستی. کاش کمی با نگاه سوال برانگیز نگاه میکرد. حداقل آنطور احساس میکردیم به پدرش باور دارد ولی شک کرده.
اینکه کودک کلم به او کلک زد برای تست کردن پدرش باز هم گستاخی بود. شاید نظر من اینست. کاش بصورت اتفاقی پدر از شاخهای میترسید و فکر میکرد کرم است. من صلاح نمیدونم بچهها پدر و مادر را مورد آزمون و خطا قرار بدهند. احساس میکنم جامعه ایرانی ما به همین احترامها سربلند هست و فرق اصالت ما با کشورهای آمریکایی و... همین است که در خانوادههای ما حرمت وجود داره. شاید حتی لازم نبود این کتاب ترجمه شود و باید قبل از آن بررسی میشد مطابق با جامعه ما هست یا نه.
دوم ابتدای داستان گفت که بابا کلم داستانهای الکی خودش را تعریف کرد. کاش میگفت از تخیل خودش استفاده کرد و داستانهایی تعریف کرد.
گستاخی کودک کلم را دوست نداشتم
دوست نداشتم به پدرش بگوید تو دروغگو هستی. کاش کمی با نگاه سوال برانگیز نگاه میکرد. حداقل آنطور احساس میکردیم به پدرش باور دارد ولی شک کرده.
اینکه کودک کلم به او کلک زد برای تست کردن پدرش باز هم گستاخی بود. شاید نظر من اینست. کاش بصورت اتفاقی پدر از شاخهای میترسید و فکر میکرد کرم است. من صلاح نمیدونم بچهها پدر و مادر را مورد آزمون و خطا قرار بدهند. احساس میکنم جامعه ایرانی ما به همین احترامها سربلند هست و فرق اصالت ما با کشورهای آمریکایی و... همین است که در خانوادههای ما حرمت وجود داره. شاید حتی لازم نبود این کتاب ترجمه شود و باید قبل از آن بررسی میشد مطابق با جامعه ما هست یا نه.