پیتر دراکر بیش از ۴۰ سال پیش به ما گفت هدف سازمان به وجود آوردن مشتری و تنها منبع سود سازمان، مشتری است. اگر پیتر دراکر امروز اینجا بود، اظهارنظر خود را اصلاح میکرد و میگفت: «بهترین شرکتها مشتری به وجود نمیآورند. هوادار خلق میکنند.» پیتر دراکر نزدیک به ۱۵ سال پیش نوشت جالبترین موضوعی که در نیم قرن کار با سازمانها با آن مواجه بوده، اهمیتی است که این سازمانها نه به نیازها بلکه به نتایج میدهند. این همان نقطهای بود که دراکر نقش خود را در تغییر آن مهم میدانست. توصیف دراکر از پرسش چهارم پرسشهای مهم دیگری را به ذهن میآورد:
پیشنیاز توفیق ما چیست؟
آیا قدرت پذیرش اشتباهات خود را داریم؟
اهداف کمی و کیفی کدامند؟
پیشرفت به صورت کمی و کیفی را میتوان ارزیابی کرد. این دو مقیاس امکان درهم آمیخته شدن دارند. اندازهگیری کیفی اشاره به عمق و وسعت تغییر دارد و گرچه در پارهای موراد قابل دیدن نیستند اما همواره واقعی و مهم هستند. از مهمترین سؤالاتی که باید برای رهبران سازمان مطرح شود این است که آیا نتیجۀ موردانتظار آنقدر توجیه دارد که منابع سازمان را در آن مسیر قرار دهیم؟ نیاز و پیشینه به تنهایی ادامۀ مسیر را توجیه نمیکند. ما باید آن را با مأموریت و نتایج خود بسنحید.
پیشنیاز توفیق ما چیست؟
آیا قدرت پذیرش اشتباهات خود را داریم؟
اهداف کمی و کیفی کدامند؟
پیشرفت به صورت کمی و کیفی را میتوان ارزیابی کرد. این دو مقیاس امکان درهم آمیخته شدن دارند. اندازهگیری کیفی اشاره به عمق و وسعت تغییر دارد و گرچه در پارهای موراد قابل دیدن نیستند اما همواره واقعی و مهم هستند. از مهمترین سؤالاتی که باید برای رهبران سازمان مطرح شود این است که آیا نتیجۀ موردانتظار آنقدر توجیه دارد که منابع سازمان را در آن مسیر قرار دهیم؟ نیاز و پیشینه به تنهایی ادامۀ مسیر را توجیه نمیکند. ما باید آن را با مأموریت و نتایج خود بسنحید.