خطر اسپویل :
کتاب خیلی خوبی بود مو به تن ادم سیخ میشد در مورد مرگ بود داغ مرگ عزیزان داستان زنی بود که به سر قبر عزیزش رفته بود که زن عموش بود زن عموش بزرگش کرده بود و جایی مادرش بود الان فوت کرده و به سر قبرش امده و گفت که اصلا نتونسته براش اشک بریزه شعری براش خوند و محو مردی بود که خیره شده بود به قبری در نزدیکیش مردی خوش چهره که داشت میرفت یهو مرد گفتمرگ خیلی سخته و دختر وقتی نگاهش کرد دید رنگی گلبهی با لبهای کبود داره وقتی داشت میرفت نگاهی به عکس رویه قبر انداخت و دید همون مرده است و گفت میخوام یه پیغامی و برای کسی ببریزن فرار کرد و دید مرد نشسته رویه صندلی عقب و جیغ زد و مرد گفت نترس رویه گوشیت یه پیامکی هست به کسی برسون پسر شاعری بود که عاشق دختری به اسم آزاده بود که مهاجرت کرده بود واسم این خانمم آزاده بود
کتاب خیلی خوبی بود مو به تن ادم سیخ میشد در مورد مرگ بود داغ مرگ عزیزان داستان زنی بود که به سر قبر عزیزش رفته بود که زن عموش بود زن عموش بزرگش کرده بود و جایی مادرش بود الان فوت کرده و به سر قبرش امده و گفت که اصلا نتونسته براش اشک بریزه شعری براش خوند و محو مردی بود که خیره شده بود به قبری در نزدیکیش مردی خوش چهره که داشت میرفت یهو مرد گفتمرگ خیلی سخته و دختر وقتی نگاهش کرد دید رنگی گلبهی با لبهای کبود داره وقتی داشت میرفت نگاهی به عکس رویه قبر انداخت و دید همون مرده است و گفت میخوام یه پیغامی و برای کسی ببریزن فرار کرد و دید مرد نشسته رویه صندلی عقب و جیغ زد و مرد گفت نترس رویه گوشیت یه پیامکی هست به کسی برسون پسر شاعری بود که عاشق دختری به اسم آزاده بود که مهاجرت کرده بود واسم این خانمم آزاده بود