این کتاب آدمو به فکر فرو میبره که اگه فرصتی داشتیم که حسرت هامون رو از بین ببریم چجوری زندگی میکردیم؟
چون " نورا سید" که قهرمان این داستان هست زندگیهای مختلفی رو که حسرتش رو داشته زندگی میکنه، مثل زندگی با مردی که دلش میخواست توی یک روستا کافه داشته باشه، یا قهرمان شنای المپیک و یا یه محقق یخچال شناس میشه، و یا یک خواننده و ستارهی مطرح میشه و حتی در یک زندگی با یک جراح ازدواج میکنه و مادر یک دختر ملوس میشه و خودش استاد دانشگاهی هست که فلسفه تدریس میکنه و خوشبختی رو احساس میکنه ولی در نهایت باز برمیگرده به زندگی اصلی خودش و همونطور که فیلسوفی به نام هنری دیوید ثورو گفته بود با اعتماد به نفس به سمت رویاهاش حرکت میکنه و حیاتی رو که تصور کرده زندگی میکنه.
و آخر کتاب با این جمله قشنگ تموم میشه: "قشنگی زندگی همینه که نمیدونی آخرش چی میشه. "
این جملهها هم قشنگ بودند که: "تنها راه آموختن، زندگی کردن است. "
و اینکه "همهی لذتها و موفقیتها در زندگی بدون عشق بی معنیست. "
و نقل قول از هنری دیوید ثورو: تمام خوبیهای عالم رها و بی قید و شرطن. فقط کاش آخر کتاب مشخص میشد که چرا نورا به زندگی اولش برگشت در حالیکه میحواست در اون زندگی خودشو بکشه و چرا از زتدگی خوبی که با اون "اش" جراخ داشت و بچهی خوبی داشت و استاد فلسفه بود اومد بیرن.
ممنونم از اجرای عالی راویان کتاب و تیم کتابراه
چون " نورا سید" که قهرمان این داستان هست زندگیهای مختلفی رو که حسرتش رو داشته زندگی میکنه، مثل زندگی با مردی که دلش میخواست توی یک روستا کافه داشته باشه، یا قهرمان شنای المپیک و یا یه محقق یخچال شناس میشه، و یا یک خواننده و ستارهی مطرح میشه و حتی در یک زندگی با یک جراح ازدواج میکنه و مادر یک دختر ملوس میشه و خودش استاد دانشگاهی هست که فلسفه تدریس میکنه و خوشبختی رو احساس میکنه ولی در نهایت باز برمیگرده به زندگی اصلی خودش و همونطور که فیلسوفی به نام هنری دیوید ثورو گفته بود با اعتماد به نفس به سمت رویاهاش حرکت میکنه و حیاتی رو که تصور کرده زندگی میکنه.
و آخر کتاب با این جمله قشنگ تموم میشه: "قشنگی زندگی همینه که نمیدونی آخرش چی میشه. "
این جملهها هم قشنگ بودند که: "تنها راه آموختن، زندگی کردن است. "
و اینکه "همهی لذتها و موفقیتها در زندگی بدون عشق بی معنیست. "
و نقل قول از هنری دیوید ثورو: تمام خوبیهای عالم رها و بی قید و شرطن. فقط کاش آخر کتاب مشخص میشد که چرا نورا به زندگی اولش برگشت در حالیکه میحواست در اون زندگی خودشو بکشه و چرا از زتدگی خوبی که با اون "اش" جراخ داشت و بچهی خوبی داشت و استاد فلسفه بود اومد بیرن.
ممنونم از اجرای عالی راویان کتاب و تیم کتابراه