اسم کتاب بسیار هوشمندانه اشاره به ذاتی بودن بعضی خصوصیات اخلاقی و رفتاری درانسان داره و میگه که مغز هر کس در ابتدا خام و خالی نیست، وجود چیدمان اختصاصی در هر مغز باعث ایجاد استعداد خاص آن مغز میشه و دارای شخصیت منحصر به فردی میشه که در مسیر تکامل از نوزاد تا سالمند این شخصیت رشد میکنه
فرد موفق کسی است که مناسبترین آموزشها رو از ابتدای مسیر برای شخصیت ذاتی خود ببینه و استعداد ذاتی خودش رو پیدا و شکوفا کنه. کنترل و هدایت بعضی خصوصیات ذاتی مخرب و مفید در کنار هم میتونه از یک فرد، انسان شاد و موفق بسازه. ایجاد رفتارهای ناهنجار اجتماعی میتونه نتیجه آموزش نادرست محیطی و تاثیر روانی آن در شخصیت ذاتی مغز باشه
میخوام با یک مثال این کتاب رو توصیف کنم
مغز مثل یک نرم افزار خالی از اطلاعات با یک سری کد پایه و هدفمند تعبیهشده و در بدن نوزاد قرار میگیره، نوزاد در مسیر تکامل خود با آموزشهایی که از محیط کسب میکنه دادهها و اطلاعاتی در نرم افزار وارد میکنه و در آخر با اجرای نرم افزار به هدفش میرسه
اگراین دادهها متناسب باهدف نرم افزارباشن برنامه درست اجرامیشه، درغیر این صورت با خطا روبرو میشیم وبا هر خطا از امتیاز برنامه کم میکنیم و درنهایت برچسب ناکارآمدی به آن میزنیم
مثلایک فرد، باشخصیت مغز اولیه هنرمند و خلاق و روحیهای لطیف، چنانچه در محیط پر از تنشهای اجتماعی وخشونت خانگی رشدکنه با وجود دادههایی نامتناسب باشخصیت مغز، دچار چالشهای زیادی میشه. این فردبه دو روش میتونه عمل کنه
۱) روی شخصیت ذاتی خودش متمرکز بشه و بامشکلات مبارزه کنه ودر نهایت به نتیجه برسه
۲) تنشها بر اوغلبه کنه ودچار رفتار ناهنجار اجتماعی بشه
همینطور فردی با مغز پر تنش در محیط مناسب، نسبت به تصمیم خودش نتیجه خوب یا بد میگیره
فرد موفق کسی است که مناسبترین آموزشها رو از ابتدای مسیر برای شخصیت ذاتی خود ببینه و استعداد ذاتی خودش رو پیدا و شکوفا کنه. کنترل و هدایت بعضی خصوصیات ذاتی مخرب و مفید در کنار هم میتونه از یک فرد، انسان شاد و موفق بسازه. ایجاد رفتارهای ناهنجار اجتماعی میتونه نتیجه آموزش نادرست محیطی و تاثیر روانی آن در شخصیت ذاتی مغز باشه
میخوام با یک مثال این کتاب رو توصیف کنم
مغز مثل یک نرم افزار خالی از اطلاعات با یک سری کد پایه و هدفمند تعبیهشده و در بدن نوزاد قرار میگیره، نوزاد در مسیر تکامل خود با آموزشهایی که از محیط کسب میکنه دادهها و اطلاعاتی در نرم افزار وارد میکنه و در آخر با اجرای نرم افزار به هدفش میرسه
اگراین دادهها متناسب باهدف نرم افزارباشن برنامه درست اجرامیشه، درغیر این صورت با خطا روبرو میشیم وبا هر خطا از امتیاز برنامه کم میکنیم و درنهایت برچسب ناکارآمدی به آن میزنیم
مثلایک فرد، باشخصیت مغز اولیه هنرمند و خلاق و روحیهای لطیف، چنانچه در محیط پر از تنشهای اجتماعی وخشونت خانگی رشدکنه با وجود دادههایی نامتناسب باشخصیت مغز، دچار چالشهای زیادی میشه. این فردبه دو روش میتونه عمل کنه
۱) روی شخصیت ذاتی خودش متمرکز بشه و بامشکلات مبارزه کنه ودر نهایت به نتیجه برسه
۲) تنشها بر اوغلبه کنه ودچار رفتار ناهنجار اجتماعی بشه
همینطور فردی با مغز پر تنش در محیط مناسب، نسبت به تصمیم خودش نتیجه خوب یا بد میگیره