نظر عباس پورخلیلی برای کتاب سفر به شهر ممنوعه 1: برج سیاه

سفر به شهر ممنوعه 1: برج سیاه
عباس پورخلیلی
۱۴۰۳/۰۴/۰۳
40
داستان از جای آغاز میشود که دختری دنبال خواب و رویاهای خود در شهری که هیچ گونه احساسی در آن نیست در حرکت است. شهری که حاصل پیشرفت افسارگسیخته تکنولوژی و صنعتی شدن است. که این پیشرفت موجب نابودی بسیاری از انسانها و نابودی کامل محیط زیست و بوم زیستها شده است و مردم مایحتاج خود را سهمیهی دریافت میکنند. اسامی افراد تو ذوق خواننده میزند. پسر نابینایی که ایمیلها را جواب میدهد و کتابهای زیادی مطالعه کرده و در ادامه تمام اینکارها را خواهرش انجام میدهد. سرنوشت نامعلوم دو همراه او در شهر ممنوعه که میبینیم در این شهر هم بر خلاف بیان داستان انسانهای زندگی میکنند. ایجاد باغچههای سرسبز در زیر زمینهای تاریک و نگهداری حیوانات مختلف در تونلهای تاریک زمانی که تهیهی آب و غذا برای انسانها جیره بندی شده چطور برای آنها غذا تهیه میکنند. و ابهامات دیگری که وجود دارد. و پایان ناتمام داستان که میخواهد خواننده را در انتظار نگه دارد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.