نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب سطل بیلی

سطل بیلی
کس گری، ریحانه ظهیری
۴۹ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۰۳/۲۴
داستان در مورد کودکی به اسم بیلی بود که برای تولدش فقط یک سطل می خواست و این برای پدر و مادرش بسیار عجیب بود زیرا می توانستند برای تولدش چیزهای گران قیمتی بخرند بیلی برای خرید سطل مصمم بود آن ها به مغازه سطل فروشی رفتند در آن جا سطل های زیادی دیدند سطل های لاستیکی آهنی باغبانی سطل هایی برای سواحل دریا یا فوتبال. بیلی سطل ها را با دقت نگاه کرد و از بین صدها سطل یکی را با وسواس انتخاب کرد پدر و مادرش گفتند که همه سطل ها یک جور است اما بیلی گفت نه این یک سطل خاص است وقتی به خانه رفتند بیلی داخل سطلش آب ریخت او داخل آن را نگاه کرد و گفت وای یک جلبک دریایی دیدم یک ستاره دریایی! پدر و مادرش گفتند درست است اکنون یک اره ماهی نیز دیدم پدر و مادرش حرفش را تایید کردند بیلی یک پسر خیال پرداز بود قوه تخیل او بسیار بالا بود طوری که تمام انواع ماهی های مختلف دریا را داخل سطلش تصور می کرد و این بسیار زیبا بود. او هر بار اسم چند ماهی را می گفت که دارن داخل سطلش شنا می کنند پدر مادرش از او خواستند که سهل خود را به آن ها قرض دهد اما بیلی اجازه نداد فردا صبح فهمید که سطل او را گرفتند و او بسیار عصبانی شد پدر مادرش برای عذرخواهی مجبور شدن چیزهای زیادی برای او بخرند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟