کتاب سرگذشت یک خانواده معمولی ۴ نفره با بلند پروازیها و شکستهای پدر خانواده و پسر بزرگتر از شخصیت و رفتار و شغل پدر که به قول امین پسر بزرگ خانواده کارگر ویلاهی شمال و سرویس دادن به مسافران بدون هیچ عزت نفسی پسر هم به گونهای مثل پدر شد بزرگ شد با این تفاوت داوود پدر کارش رو سرویس دادن به مسافرها و گپ زدن با انها را دوست داشت ولی امین سرشار از عقده و کمبینیهایی که دچارش است ولی جالبتر این که تمام بدبختیها بود و مادر خانواده و برادر کوچکتر هم در همان شرایط بودند ولی برای صلح بین داوود و امین خیلی سعی میکنن اینجا مادر خانواده خودش را چی میبیند، زندگیش چه معنایی دارد و این نکته عصبانیت انکار شده نفرت تلمبار شده از بین نمیرود هیچگاه بلکه در موقعیتی حساس به زشتترین نحوه ممکن مانند غده چرکی بیرون میریزد
نویسنه بسیار لحظات رو قشنگ توصیف کرده حالو هوایی که من یکی حسش کردم وقتی از فوتبال ایران و استرالیا میگفت
صدای اقای شومون هم با این که اولین کتابب بود که با صدای ایشون گوش کردم گوش نواز بود.
نویسنه بسیار لحظات رو قشنگ توصیف کرده حالو هوایی که من یکی حسش کردم وقتی از فوتبال ایران و استرالیا میگفت
صدای اقای شومون هم با این که اولین کتابب بود که با صدای ایشون گوش کردم گوش نواز بود.